به یک میدان مین وسیع در فکه برخوردیم. نزدیک که شدیم،

با صحنه ای عجیب روبرو شدیم. اول فکر کردیم لباس یا

پارچه ای است که باد آورده، اما جلوتر که رفتیم متوجه

شدیم شهیدی است که ظاهراً برای عبور نیروها از میان

سیمهای خاردار، خود را روی آن انداخته تا بقیه به سلامت

بگذرند. بند بند استخوانهای بدن داخل لباس قرار داشت و

در غربتی دوازده ساله روی سیم خاردار دراز کشیده بود.